دانلود کتاب رمان بن بست از صادق هدایت

نام کتاب:دانلود رایگان کتاب رمان بن بست 

نویسنده: صادق هدایت

 تعداد صفحات:25

 فرمت کتاب:pdf

 زبان کتاب: فارسی

 توضیحات:

بنا به درخواست دوستان که کتاب رمان خواسته بودند این کتاب ها را در وبلاگ قرار داده ام.بزودی کتاب های دیگری نیز قرار خواهم داد باتشکر.pdfberoz

شریف با چشمهای متعجب ، دندانهای سفید و محکم و پیشانی کوتاه که موی انبوه سیاهی دورش را گرفته بود. بیست و دو سال از عمرش را در مسافرت به سر برده و با چشمهای متعجب تر ، دندان های عاریه و پیشانی بلند چین خورده که از طاسی سرش وصله گرفته بود و با حال بدتر و کورتر به شهر تولد خود عودت کرده بود . او در سن چهل و سه سالگی پس از طی مراحل ضباطی ،دفترداری ،کمک محاسب و غیره به ریاست مالیه آباده انتخاب شده بود . شهری که در آنجا به دنیا آمده و ایام طفولیت خود را در آنجا گذرانیده بود . زیرا همینکه شریف به سن دوازده رسید، پدرش به اسم تحصیل او را به تهران فرستاد. پس از چندی وارد مالیه شد و تاکنون زندگی خانه به دوشی و سرگردانی دور ولایت را بسر میبرد . حالا بواسطه اتفاق و یا تمایل شخصی به آباده مراجعت کرده بود و بدون ذوق و شوق در خانه موروثی و یا اداره مشغول کشتن وقت بود.صبح خیلی دیر بیدار می شد ، نه از راه تن پروری و راحت طلبی ، بلکه فقط منظورش گذرانیدن وقت بود . گاهی ویرش می گرفت اصلا سر کار نمی رفت چون نسبت به همه چیز بی اعتنا و لاابالی شده بود و به همین جهت از سایر رفقای همکارش که پررو و زرنگ و دزد بودند عقب افتاده بود ، چیزی که در زندگی باعث عقب افتادن او شده بود عرق و تریاک نبود بلکه خوش طینتی ودلرحیمی او بود . اگرچه شریف برای امرار معاش ، احتیاجی به پول دولت نداشت وپدرش به قدر بخور و نمیر برای او گذاشته بود که به اصطلاح تا آخرعمرش آب باریکی داشته باشد و شاید اگر گشادبازی نمی کرد و پیروی هواو هوس را نکرده بود بیشتر از احتیاج خودش را هم داشت ، ولی از آنجایی که او تفریح و سرگرمی شخصی نمی توانست برای خودش اختیار بکند و از طرف دیگر نشستن پشت میز اداره برای او عادت ثانوی و یکنوع وسواس شده بود ازین رو مایل نبود که میز اداره را از دست بدهد.پس از مراجعت همه چیز بنظر شریف تنگ ، محدود، سطحی و کوچک جلوه میکرد . بنظرش همه اشخاص سائیده شده و کهنه می آمدند و رنگ و روغن خود را از دست داده بودند . اما چنگال خود را بیشتر در شکم زندگی فرو برده بودند. به ترسها ، وسواسها و خرافات و خود خواهی آنها افزوده شده بود . بعضی از آنها کم و بیش به آرزوهای محدود خودشان رسیده بودند. شکمشان جلوآمده بود ، یا شهوت آنها از پائین تنه بآرواره شان سرایت کرده بود و یا در میان گیر و دار زندگی ، حواس آنها متوجه کلاه برداری ، چاپیدن رعایای خود محصول پنبه و تریاک و گندم و یا قنداق بچه و نقرس کهنه خودشان شده بود خود او آیا پیر و ناتوان نشده بود وبا منقل وافور و بطری عرق به امید استراحت به شهر مولد خود برنگشته بود ؟ خواهر کوچکش که در موقع آخرین ملاقات با او آنقدر تر و تازه و جوان سرزنده بنظر میآمد حالا شوهر کرده بود ، چند شکم زائیده بود ، چین و چروک خورده بود . شیارهائی مثل جای پنجه کلاغ گوشه چشمش دیده میشد که با سکوت بلیغی بمنزله آینه پیری خود شریف به شمار می رفت . حتی شهر سرخ گلی و خرابه ای که گویا به طعنه آباده می نامیدند برای او یک حالت تهدید کننده داشت.

 

ادامه مطلب ...

دانلود رمان سگ ل ل از صادق هدایت

خلاصه داستان:

یک سگ اسکاتلندی به نام پات به همراه صاحبش به ورامین می رود و به بوی سگ ماده ای از صاحب خود جدا می شود و دیگر نمی تواند رد او را بیابد. از آن پس زندگی غم انگیز او آغاز می شود:

پات حس می کرد وارد دنیای جدیدی شده که نه آنجا را از خودش می دانست و نه کسی به احساسات او پی می برد. چند روز اوّل را به سختی گذرانید ولی بعد کم کم عادت کرد…از زندگی گذشته فقط یک مشت خیالات مبهم و بعضی بوها برایش باقی ماند ه بود و هر وقت به او خیلی سخت می گذشت، در این بهشت گمشده ی خود یک نوع تسلیت و راه فرار پیدا می کرد و بی اختیار خاطرات آن زمان جلویش مجسم می شد.ولی چیزی که بیشتر از همه پات را شکنجه می داد احتیاج او به نوازش بود.او مثل بچه ای بود که همه اش تو سری خورده و فحش شنیده، امّا احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده. مخصوصاً با این زندگی پر از درد و زجر بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت. چشم های او این نوازش را گدایی می کردند و او حاضر بود جان خودش را بدهد در صورتی که یک نفر به او اظهار محبّت بکند و یا دست روی سرش بکشد.او احتیاج داشت مهربانی خودش را به کسی ابراز کند، برایش فداکاری بنماید و حس پرستش و وفاداری خود را به کسی نشان بدهد، امّا به نظر می آید هیچ کس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت. هیچ کس از او حمایت نمی کرد و توی هر چشمی نگاه می کرد به جز کینه و شرارت چیز دیگری نمی خواند و هر حرکتی که برای جلب توجه این آدم ها می کرد، مثل این بود که خشم و غضب آنها را بیش تر بر می انگیخت.به نظر می آمد نگاه های دردناک پر از التماس او را کسی نمی دید و نمی فهمید. جلو دکان نانوایی پادو او را کتک می زد، جلو دکان قصابی شاگردش به او سنگ می پراند، اگر زیر سایه ی اتومبیل پناه می برد، لگد سنگین کفش میخ دار شوفر از او پذیرایی می کرد و زمانی که همه از آزار او خسته می شدند، بچه ی شیر برنج فروش لذت مخصوصی از شکنجه ی او می برد. در مقابل هر ناله ای که پات می کشید، یک پاره سنگ به کمرش می خورد و صدای قهقهه ی بچه پشت ناله ی سگ بلند می شد.همه ی توجه او منحصر به این شده بود که با ترس و لرز از روی زَبیل [زنبیل] تکه ی خوارکی به دست بیآورد و تمام روز را کتک بخورد و زوزه بکشد، این یگانه وسیله ی دفاع او شده بود. سابق او با جرأت، بی باک، تمیز و سر زنده بود ولی حالا ترسو و توسری خور شده بود. از وقتی که در این جهنم درّه افتاده بود، دو زمستان می گذشت که یک شکم سیر غذا نخورده بود، یک خواب راحت نکرده بود. شهوتش و احساسات اش خفه شده بود. یک نفر پیدا نشده بود که دست نوازشی روی سر او بکشد، یک نفر توی چشم های او نگاه نمی کرد.فقط یک بار صاحب دکانی دست محبّت آمیزی به روی پات کشید، آن هم برای این که قلاده اش را از گردنش باز کند:«ولی همین که دوباره پات دمش را تکان داده نزدیک صاحب دکان رفت لگد محکمی به پهلویش خورد و ناله کنان دور شد. صاحب دکان رفت به دقت دستش را لب جوی آب کر داد».

مع ذالک یک روز مردی در میدان ورامین از اتومبیل پیاده شد و پات را نوازش کرد. دیگر قلاده به گردن پان نبود که به خاطر آن نوازش اش کنند، این نوازش بی غرضانه بود.«آن مرد تکه های نان را به ماست آلوده می کرد و جلو او می انداخت» پات که « این دفعه نمی خواست آن مرد را از دست بدهد»، پس از حرکتش آن قدر دنبال اتومبیل او می دود تا در بیابان از پای درمی آید.

 


دانلود کتاب


بوف کور(رایگان)

کتاب الکترونیکی بوف کور

نام کتاب: بوف کور
نویسنده: صادق هدایت
تعداد صفحات : 36
فرمت کتاب:pdf
زبان کتاب : فارسی
توضیحات:

در زندگی زخم های هست که مثل خوره روح را آهسته  در انزوا می خورد و می تراشد.این درد ها را نمی شود به کسی اضهار کرد.چون عموماً عادت دارند که این درد های باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند........


دانلود کتاب