ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
قرآن پیامبر گرامى را انسان آگاه از غیب معرفى مىکند، به طور مسلم این آگاهى از درون ذات او نجوشیده بلکه مانند دیگر علوم و آگاهىهاى او، از برون بر او القا شده؛ و به وسیله وسائل، از پس پرده غیبت - به اذن الهى - گزراش مىدهد.از آنجا که گروهى از بىخبران از مقام اولیاء آگاهى پیامبر از غیب ، یک نوع الوهیت تصور کردهاند و چنین وانمود مىکنند که آگاهى از غیب ازآن خدا است و کسى در این وصف شریک و همتاى او نیست، لازم است قدرى در این مورد به صورت موجز سخن بگوییم تا حقیقت روشن گردد ولى اجمالاً یادآور مىشویم : آنچه که از آن خدا بوده و نشانه الوهیت است علم نامحدود و بىپایان اوست، نه علم محدود و مکتسب از دیگرى ! و علوم اولیاى الهى از مقوله دوم است نه از مقوله اولى.
نخست به توضیح سه شاهراه معروف مىپردازیم :
به طور مسلم هر زندگى بشرى از ناآگاهى شروع شده و کم
کم وارد به محیط آگاهى مىگرددو به تدریج روزنههایى به دنیاى خارج از ذهن پیدا
مىکند.نخست از طریق حواس ظاهرى به حقایقى دست مى یابد، سپس بر اثر تکامل دستگاه
تعقل و تفکر، کم کم با حقایقى که از قلمرو حس و لمس بیرون مى باشد آشنا مى گردد، و
در نتیجه یک فرد عقلانى و استدلالى گشته و از یک رشته حقایق کلى وقوانین علمى آگاه
مىشود.گاهى ازمیان افراد بشر «اَبَر آگاهانى » پیدا مىشوند که از طریق الهام،
ازمطالبى آگاه مىگردند که هرگز از طریق استدلال راهى به کشف آنها وجود ندارد از
این جهت دانشمندان ، ادراک بشر را به سه نوع ادارک تقسیم کردهاند: «ادراک توده
مردم » ، «ادراک استدلال گران و متفکران» و «ادراک عارفان وروشن بینان».
تو گویى ظاهر بینان به کمک حس، متفکران به مدد استدلال، و روشن بینان به یارى
الهام و اشراق از جهان بالا، به کشف حقایق مىپردازند.